لعنت...

متن مرتبط با «شب نویسی های یاسین» در سایت لعنت... نوشته شده است

يک خوشبختي کوچيک

  • یک جای این زندگی را خیلی دوست دارم.آنجایی که میدانم سالِ دیگر،حوالی همین روزها اگر بخواهم به خاطراتم -و خصوصا به تو- فکر کنم باید خلوتی پیدا کنم و چندین ساعت تمرکز کنم تا به سختی گذشته ام به خاطربیاورم. + خیلی وقت پیش در صفحه توییترم نوشته بودم :تو مثل همکلاسی اول دبستان من میمونی. با اونم دوسال کنار هم تو یه میز میشستیم اما حالا اسمشم یادم نمیاد,خوشبختي ...ادامه مطلب

  • پراکنده گويي به وقت شب

  • شبيه ِ قهر هاي دختربچه هاي پنج ساله نبين! بعضي وقتها رها ميکني چون ديگر به اوج ِ خستگي رسيده اي و حس ميکني همه چيز شوخي مسخره ايست. چه تو بخواهي چه نخواهي دنيا کار ِ خودش را ميکند. نه اينکه فکر کني قهر ميکنم که نازم را بکشي! نه ... قهر ميکنم تا کمي خستگي به در کنم. کمي باورهايم را بتکانم و ببينم اين, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها