لعنت...

متن مرتبط با «لعنت به من متن آهنگ» در سایت لعنت... نوشته شده است

مغز ِ من ! سالمي؟

  • سفارش ِ یه متن میده و میگه سعی کنید تا آخر ِ شب اوکی اش کنید . تو دلم غر میزنم که ای بابا کی آخه تونسته سه ساعته متن سفارشی بنویسهیه ربع بعد درحالیکه نمیدونم این کلمات چجوری انقدر راحت اومدن و نشستن کنار ِ هم متن رو براش میفرستم و جفتمون تعجب میکنیم که چطوری میشه مغز انقد پرحرف بشه که برای موضوعی که حتی بهش فکر هم نکردی تند تند بنویسه -_- احتمالا دچار ِ ضربه مغزی شدمخدا رحم کند, ...ادامه مطلب

  • دارم به داشتن يه زخم تو سينه عادت ميکنم

  • یک روز وقتی دخترم بیاید و بگوید که دارد از غم میمیرد، به او خواهم گفت که غم آدم را نمیکشد.له میکند،فلج میکند، تکه تکه میکند اما نمیکشد. میگذارد زنده بمانی و خاک بنشیند روی غمت و هربار که دست میکشی روی دلت، بی هوا دوباره چنگ بیندازد به جانت.دستت را بگیر جلوی دهانت و تا اشک ها به لبه چشم ها نرسیده پلک, ...ادامه مطلب

  • کارش به طغيان ميکشد رودي که يک سد، راه وصالش را به دريا بسته باش

  • اين رودي که يک سد راهش را بسته است يک روز طغيان خواهد کرد... اين رودي که ديگر نرم نرمک چيزي براي از دست دادن نخواهد داشت... , ...ادامه مطلب

  • من راضيم به هرچه تو ميخواهي...

  • امتحان هاي خدا دقيق و بي نقص است . ميگردد و ضعف هايت را پيدا ميکند و درست از همان ها امتحان ميگيرد. يک بار...دوبار...صدبار. شکست بخوري باز از همان امتحان ميگيرد چون ميداند هنوز قوي نشدي. فکر ميکردم امتحان ِ گذشته ام را خوب پاس کرده ام. ميگفتم خب خدا را شکر... از ضعف ِ هميشگي ام امتحان گرفت و قبول شد, ...ادامه مطلب

  • پراکنده گويي به وقت شب

  • شبيه ِ قهر هاي دختربچه هاي پنج ساله نبين! بعضي وقتها رها ميکني چون ديگر به اوج ِ خستگي رسيده اي و حس ميکني همه چيز شوخي مسخره ايست. چه تو بخواهي چه نخواهي دنيا کار ِ خودش را ميکند. نه اينکه فکر کني قهر ميکنم که نازم را بکشي! نه ... قهر ميکنم تا کمي خستگي به در کنم. کمي باورهايم را بتکانم و ببينم اين, ...ادامه مطلب

  • سبز ِ پسته اي ِ من

  • + تصورش را ميکردي؟- ميکردم...از همان اول...+ من اما نه... من از همان اول ميدانستم تو را بايد يک روز بگذارم و بروم. نگاه هايت را ميديدم و ميگفتم خدا قرار است دستم را از هرچه دوست داشتني است کوتاه کند. من خنده هايت را به خاطر ميسپردم و يک حرير ميکشاندم رويش. ميگفتم از همين دور ببين. از نزديک شدن ميترسيدم... من دلبسته ِ آرزوهاي محال بودم..- پس چرا ماندي...؟+ دنيا جوري پيش رفت که مجبور شدم.اجبار با کراهت نه! يک روز ، يعني همان شبي که نگاهم به آسمان ِ سامرا بود و دورم پتو پيچيده بودم يک چيزي مجبورم کرد. يادت هست؟ چقدر گفتي سامرا به يادم باش. بعد از همان شب بود که چيزي پابندم کرد... آنقدر که قدرت پر زدن نداشتم. يک چيزي جا ميماند.هميشه... يادت که هست...نه؟- يادم هست...خوب يادم هست...:), ...ادامه مطلب

  • تو که براي من همه کسي...

  • من اين خنده هايي که فقط براي يک نفر حاضر ميشوم روي لب بياورم را با دنيا هم عوض نميکنم!+ ميتوانم و ميشود ساعتها اينجا بنويسم... اما عشق است و همين لذتِ  انکار و دگر هيچ:),عکس تو که برای من همه کسی ...ادامه مطلب

  • ياسمن

  • بودن آدم ها در زندگي آنقدر دقيق و با برنامه ريزي هاي ظريف است که گاهي يک گوشه مي ايستي و حيرت ميکني از اين همه برنامه ريزي دقيق...از اين همه موشکافي و از اين همه ضعف عقل کوچک خودت در مقابل خالق و معبودت+ حدود سه چهار سال پيش بود که با خواهر بزرگتر ِ مهرباني درددل ميکردم و ميگفتم استخاره هايم همه خوب آمده! ميخنديد و اشک روي صورتم را پاک ميکرد و ميگفت همه خيرها آني نيست که تو فکرش را ميکني... گاهي تمنا وجود کسي را داري که بايد نباشد تا عزيزتري بيايد و بماند و براي تو شودآنوقت ها دلم ميگرفت و ته دل غر ميزدم که اين چه خيريست که انقدر سخت است؟حالا يک گوشه ايستادم ,ياسمن,ياسمن گلچين,ياسمن كوروس,ياسمنگولا,ياسمن سعيدي,ياسمن پهلوي,ياسمن اشراقي,ياسمن اعتماد اميني,ياسمن النرش,ياسمن عبد العزيز ...ادامه مطلب

  • از من به من نزديک تر تو...

  • و عاقبت يک روز باورمان ميشود که بايد به جاي همه لحظاتي که حرمت خلوصشان را زير پا گذاشتيم ، کفاره بدهيم و حسرت بخوريم به دلي که ميشد براي کسي بزرگتر، مهربانتر و عاشق تر بتپد ، اما به پاي کسي ماند و شکست که ارزش نداشت...اين تلخ ترين لحظاتيست که حسرت ِ گذشته را خواهيم خورد و دلمان با تمام وجود "جبران" ميخواهد...+ پناه ميبرم به تو، از همه کساني که به جاي تو به دلم راه دادم...,از من به من نزدیکتر تو,از من به من نزدیکتر تو اصفهانی,از من به من نزديكتر تو,آهنگ از من به من نزدیکتر تو ...ادامه مطلب

  • من به هواي بودنت محتاجم...

  • هنزفري ام را در گوشم محکم ميکنم، برق اتاق را خاموش ميکنم، چفيه ِ مهربان ِ سوغات ِ کربلايم را روي دستهايم ميگيرم و به صداي روضه اي گوش ميدهم که همين حالا نهصد کيلومتر آن طرف تر دارد برگزار ميشود... به اين فکر ميکنم که ميشود دل را به اين روضه هاي تنهايي ِ مجازي خوش کرد و گفت تو هم جزوي از پناه دادگان ِ اين کشتي ِ بزرگي که اميد داري نجات پيدا کني...بغض هايم يکي يکي ميشکنند اما سبک نميشومفضاي اتاق سنگين است. سرد است. خالي است. دور و برم هيچکس نيست که بي تابي اش را ببينم و بگويم به حق ِ بي تابي ِ کسي که کنارم نشسته ست و نميشناسمش مرا هم ببين. کودک ِ شيرخواره اي نيست, ...ادامه مطلب

  • لعنت...

  • درست وقتهايي که فکر ميکنيد ديگر حافظه تان به دقيقي گذشته براي ثبت ثانيه هاي نفس کشيدن خوشبختي ياري نميکند، همان وقت ، درست همان وقت است که از همه چيزي که باعث شد ديگر حافظه تان جايي براي ثبت اين لحظه ها نداشته باشيد متنفر ميشويد...,لعنت به من مازیار فلاحی,لعنت به من,لعنت به این زندگی,لعنت بر عمر,لعنت به تو,لعنت به عشق,لعنت بر شیطان,لعنت بر,لعنت به من متن آهنگ,لعنت به من آهنگ ...ادامه مطلب

  • خاکستري ِ روشن مايل به سبز!

  • گاهي فکر ميکنم براي اين اتفاق خيلي زود بود. اينکه يکهو سر بخورم و بيايم وسط معرکه اي ديگر. ترس دارم. دست هايم يخ کرده اند و کف دستهايم عرق کرده. سميرا ميپرسد: خوبي؟ و من براي هزارمين بار دروغ ميگويم که خوبم . دروغ ميگويم. خوب نيستم و همه وجودم را ترس گرفته. از اتفاق ميترسم. از دنيا و مافيهايش ميترسم. از آينده ميترسم. از حال...از گذشته... همه چيزي که ميفهمم ترس است. بروي ترس است...بماني ترس است... دورتا دورم را پر از کتاب ميکنم و خودم مينشينم وسطش. ميخواهم دلهره هايم رهايم کند. نميشود. هرکلمه خيال است. خيالي که مرا به تو ميرساند. خيالي که مرا گرم ميکند و بعد يکهو هم, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها